عاشق دلشکسته

این رو تقدیم میکنم به کسی که قلب منو شکست و روی اون مرحم نگذاشت و رفت والان برگشته پیشم. ولی میخوام بدونم که من فراموشش نکردم.ه

عاشق دلشکسته

این رو تقدیم میکنم به کسی که قلب منو شکست و روی اون مرحم نگذاشت و رفت والان برگشته پیشم. ولی میخوام بدونم که من فراموشش نکردم.ه

حسادت

حسادت می کنم به رنگ دیوار، وقتی اتفاقی سایش بدنت به پوستش را

حس می کند.


حسادت می کنم به آفتاب، وقتی با نوازش آرام پوستت به تو گرمی

میبخشد.
حسادت می کنم به برگ گیاه، وقتی در گلدان آرام گرفته و حرکت تو از


کنارش او را هیجان زده می کند و

بی تاب و چرخان.

و حسادت می کنم به پدرت، وقتی در زیر نور گرم به او لبخند میزنی.

و به مادرت هم، وقتی چند لحظه پیش از خواب به یاد تو لبخند میزند.


و به تختت که همه روز به هم آغوشی شبت پریشان و بهم ریخته است.

و به فرش که چند تار مویت را میان پرزهایش نگه میدارد و به سادگی هم پس نمی دهد.

و به اتاقت که لذت بودن با تو را همیشه می چشد.
و به آینه ات که هر روز گرمی نگاهت را حس می کند

و به کوچه ات، درختهای باغچه ، چشمهایت وبه خودت،
به خدایت و به این قلم که از تو گفت.
 
 
 
 

در کنار ساحل بی کران نشسته بودم که نا گهان بادی وزید وگفت:

بنویس گفتم چه بنویسم؟گفت بنویس دوستت دارم

گفتم:قلم ندارم گفت:با استخونهایت

گفتم:جوهر ندارم گفت:با خون رگهایت

گفتم:ورق ندارم گفت:با صفحه فلبت

واینک با خون رگهایم استخونهایم صفحه قلبم می نویسم

                                         دوستت دارم

سپیده عزیزم

 

نمیدانم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد